امدم با رمان🦄 | zhina fathi 1402/07/28 | 18:19

ای قصه قصه,نون و پنیر و پسته😅

 

شخصیت ها:لینا و مارکوس     نوع رمان:دو پارت

شرط برای یه پارت  دیگه:۵تاکامنت   شروع!!!

 

ل:داشت خابم میبرد که یکدفعه گوشیم زنگ خورد و از جام پریدم و گوشیمو جواب دادم .(آرام باش😐🙄)دوباره مارکوس بود😀

م:سلام عزیزم حال خوبه.🤗

ل:آره آره  خوبم عشقم (چندش😕)

م:ام.......میگم میای بریم پارک?😊

ل:آخ جونننن الان آماده میشم حالا غذا بیارم?🤔

م:اگه دوست داشتی بیار.فقط یه چیز الان لوکیشن رو برات میفرستم بیا اونجا,میخوام برای دیدن غروب خورشید اونجا یاشیم(آخی بچم)😋😘

ل:باشه الان آماده میشم;بای فعلا

م:اوکه بای

نویسنده رنگی رنگی

لیندارفت و......

 

جای حساس تموم کردم😽لایک وکامنت فرا موش نشه.🤗

 

 

 

قدرت گرفته از بلاگیکس ©